چنین گفت خداوند (۱۵)(ربط "خلیفه اللهی" با "عدالتخواهی" و "سیاستورزی")
سلسله جلسات تفسیر قرآن در نهاد رهبری در مشهد-۱۳۹۹
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز میخواهم یکی دو نمونه از ریشههای قرآنی انقلاب علیه ستم و هم استبداد و هم استکبار صحبت کنیم چون ظلم تجزیه نمیشود به ظلم داخلی و ظلم خارجی! ظلم؛ ظلم است. ظلم به ظلمهای بزرگتر و کوچکتر تقسیم میشود. مبارزه با استبداد داخلی و مبارزه با استبداد خارجی هر دو یک ماهیت دارد چون استبداد مبارزه با طاغوت و استکبار داخلی است. و در واقع مبارزه با استعمار و اسکتبار هم، مبارزه با استبداد جهانی است. بنابراین استبداد و استعمار هر دو چرا ماهیتاً در نقطه مقابل قرآن و تفکر قرآنی قرار میگیرند؟ و ریشههای توحیدی و قرآنی انقلاب، مبارزه و جهاد چیست؟ ببینیم قرآن آنجا چه منطقی دارد و همین قرآنی که دارد از انسان خلیفهالله و آن بحثهایی که تا حالا در این جلسات داشتیم صحبت از نمایندگی خداوند در زمین و تعلیم اسماء و حقایق عالم، آزادی و آگاهی، اختیار، مسئولیت انسان و از این قبیل بحث میشود چطوری است که همین قرآن وارد جزئیات مسائل مبارزات سیاسی میشود، وارد مباحث اقتصاد، حقوق، خانواده، تربیت نسلهای بعد و فرزندان، روابط بینالملل، همه اینها را وارد میشود؟ به چه دلیل قرآنی و با چه توضیح قرآنی درگیری با ظلم و استکبار و با ابرقدرتهای جهانی، با استبداد، یعنی ورود به مبارزات سیاسی، ضرورت دینی است و چگونه معنادار میشود نسبت آن با آن آیاتی که ما در این جلسه خواندیم راجع به ای که انسان کامل عقل کل است، بحث عقلانیت، تعلیم اسماء و حقایق، این که مسجود ملائک بشود، مسئله هبوط و صعود، رجعت الیالله، و کمالاتی که در انسان است. این نسبت مباحث سیاسی با آنها چیست؟ که در واقع توضیح این است که چرا دین به سیاست کاری دارد؟ حالا کاری نداریم که سیاست هم به دین کار دارد یعنی دین به سیاست کار نداشته باشد سیاستهای دنیا همه به دین کار دارند یا با دین مبارزه میکنند یا سعی میکنند دین را مصرف کنند و برخورد ابزاری کنند. آنها به هر صورت با دین کار دارند چون دین در جامعه بشری همیشه اثرگذار بوده است. حالا چرا دین سیاسی است؟ چرا یک شخصیت دینی و توحیدی و الهی، آن چرا وارد عالم سیاست میشود؟ توضیح مختصر آن این است برای این که کل جوامع بشری و انسانها را هرچه بیشتر از معرض آن دو فسادی که فرشتهها گفتند یکی خشونت و جنگ و ظلم، و دیگری فساد و گناه و پلیدی. از این دوتا حفاظت کند. در واقع اگر انبیاء وارد سیاست و مبارزه با فرعون و دستگاه استکباری شدند و نگفتند معنویت از سیاست و از عدالت جداست برای این بود که اینجا قرار بود هبوط شد تا بعد رجوع و صعود الیالله بشود. وقتی قدرت در اختیار آدمها و دستگاههای فاسد و مفسد است، در اختیار فاسدین هست، بیعدالتی و تحقیر انسان اتفاق میافتد آن "لقد کرمنا بنیآدم" که در جلسات قبل به آن اشاره کردیم آن نابود میشود. انسان که خلیفهالله باید باشد و میتواند باشد وقتی حقوق او ضایع میشود، کرامت ندارد، وقتی زیر پا گذاشته میشود وقتی به او ظلم میشود این با فلسفه خلقت انسان منافات پیدا میکند. با فلسفه هبوط منافات پیدا میکند. این است که انبیاء برای این آمدند. لذا انگیزه و هدف اصلی اولیاء و انبیای خدا در حدود مبارزات سیاسی تا حد جهاد و شهادت و اسارت و فداکاری، علت آن معنوی است. منتهی چون در انسان معنا و ماده، روح و جسم جدا نیست، معنویت و عقلانیت آن که فردی است، بیشتر شخصی است با عدالت که بیشتر بحث جمعی است، این بُعد که از نظر اجتماعی به آن اشاره میشود اینها از هم جدا نیست. یعنی شما نمیتوانید یک انسان معنوی و عقلانی که خلیفهالله باشد پیدا کنید و درست کنید و تربیت کنید بدون این که عدالت باشد، هرچه عدالت بیشتر، زمینه تکامل انسان بیشتر. به این دلیل اولیای الهی و معنوی، با این که هدف اصلیشان انسانسازی است، انسانسازی هم یعنی عقلانیت و معنویت، اما چون انسان در جامعه دارد زندگی میکند و در عالم طبیعت و نیازها و حقوق مادی هم دارد و وظایفی در این باب دارد، اگر کرامت و حقوق انسان ضایع شد وقتی که ملتها در اختیار حکومتهای فاسد و جاهل قرار گرفتند امکان تربیت عقلانی و معنوی آدمها نیست یا ضعیف است بلکه حکومتها مردم را به سمت فساد هول میدهند. یعنی جوامع بشری تحت سلطه شیطان قرار میگیرد. در حالی که باید در مسیر حرکت الیالله باشد. این است که معنویترین موجودات و انسانها بلکه موجودات، که انسان کامل است و رسولان الهی و اولیای خدا هستند وارد مادیترین زمینهها و ابعاد زندگی بشر میشوند و باید بشوند. چون انسان معنا و مادهاش از هم جدا نیست. یک طرف جسم نیست و یک طرف روح. که انبیاء (دین) بگویند ما با روح کار داریم با جسم کاری نداریم! جسم در اختیار فرعون، روح را ما جداگانه اصلاح میکنیم. جسم مرکب روح است و دنیا مزرعه آخرت است نمیتوانی این مزرعه را دست مفسدین بسپاری و بعد بگویی این دنیا که مزرعه آخرت است در اختیار دشمنان بشریت باشد ولی روح آن را جداگانه ما درست میکنیم. مسائل مادیاش، معیشت آن، اقتصاد و سیاست و تعلیم و تربیت و رسانه و هنر و سرگرمی و تفریح آن مال شما و روح آن را به ما بدهید! ما جداگانه روح آن را تربیت میکنیم. عقل آن را به ما بدهید. عقل و روح و جسم و حقوق و تکالیف همه به هم مربوط است. این روشن بشود که چطوری است که قرآن که برای معنویت و عقلانیت و معرفت آمده، آیات سیاسی و جهادی دارد، آیات اقتصادی دارد، فقه حکومتی دارد و ریز وارد مسائل عدالت و قراردادهای اجتماعی میشود. علت آن این اسیت.
ببینید روی تک تک کلمات قرآن، از آن ساحت معنوی ملکوتی و بهشت ازلی، یک مرتبه به عرصه مبارزات اجتماعی، سیاسی و درگیری میآییم. باز ببینید اینجا ارتباط آنها چگونه است. به عنوان مثال من دو- سهتا مثال به عنوان سوره مبارکه غافر را خدمت شما عرض میکنم. بحث ما بحث قرآنی است آیه 23 سوره غافر تا چند آیه بعد از آن. درگیری حضرت موسی(ع) را با دستگاه فرعونی دارد بیان میکند. میدانید که دستگاه فراعنه در آن موقع یا بزرگترین تمدن و قدرت جهانی بوده یا یکی از اصلیترین و بزرگترین ابرقدرتها بوده است و به لحاظ مدنی و اجتماعی و اقتصادی بسیار قوی بوده، به لحاظ ارتش و قدرت نظامی قوی بوده، این اهرام مصر را اینها ساختند، آن زمان ساخته شده که تا همین الآن جزو عجایب است. یک تمدن کامل واقعی به لحاظ مادی بوده، به لحاظ نظامی، به لحاظ علمی و به لحاظ اقتصادی یک چیز قویای بوده است اما به لحاظ انسانی ضایع بوده است. مثل همین الآن که شما کشورهایی را میبینید که به لحاظ صنعت، علم تجربی و حتی ارتش و نظامی، نظام مدنی، رسانه قوی هستند گاهی قویترین دولتهای جهان بودند و هستند، اما به لحاظ انسانی به شدت عقب ماندهاند. نمیشود گفت یک تمدن انسانی است بیشتر تمدن حیوانی است چرا؟ وقتی میگویند حیوانی است این فحش نیست، واقعی است حیوانی یعنی توجه اصلی در یک تمدن فقط به غرایز حیوانی است یعنی فقط به شهوت، غضب، ارضاع تمایلات مادی و جسمانی است به روح انسان و کرامت و قداست معنوی او، تمدنهایی هست که اصلاً به اینها توجه ندارد برای او خدا و رابطه انسان با خدا اصلاً مهم نیست یا قبول ندارد یا جزو تشریفات آن است. تمدنهایی که هدف آن اصلاً خدا نیست. هدفشان تکامل معنوی انسان نیست. تکامل مادی هست که آن در واقع تکامل هست که در واقع آن تکامل نیست بلکه پیشرفت در جهت ارضاع ببیشتر غرایز است. نمیخواهم بگویم که نباید باشد، میخواهم بگویم شأن انسان نیست بلکه بالاتر از این است. پس روشن باشد که موسی و فرعون، نماد درگیری ظلم و عدالت، حق و باطل، عدل و ظلم، نماد درگیری استکبار و ضد استکبار است با توضیح دینی نه توضیح مادی، چون ممکن است یک کسانی با یک مستکبر و استبدادی مبارزه بکنند ولی هدف شان الهی نیست میگویند چرا تو باشی ما نباشیم؟! میخواهند جای او را بگیرند. آن وقت قرآن میگوید هرکس دنبال علو در دنیاست یعنی میخواهد رئیس بقیه باشد، آقای بقیه باشد این قطعاً فاسد و مفسد است. اینهایی که مدام نقشه میکشند که چطوری رئیس بشوند و هدفشان رئیس شدن خودشان است هدفشان خدمت به خلق نیست. یک وقت شما میآیید در یک انتخاباتی خودت را نامزد میکنی و هدفتان این است که میگویید من یک تواناییهایی دارم و برای این که بیشتر حقوق مردم احقاق بشود و تأمین عدالت و معنویت و رشد معرفتی و عقلانیتی بشود من میآیم توی صحنه خودم را معرفی میکنم و تلاش میکنم که توی حکومت و مدیریتب یایم ولی هدف من خداست یعنی هدف من خدمت به خلق است. خدا یعنی خدمت به مردم برای خدا. هدفم منافع خودم نیست این عیبی ندارد اما اغلب رقابتها چه انتخاباتی و چه غیر انتخاباتی، جنگ قدرت است. هدف این است که با یک ظالم مبارزه میکند اما نه این خاطر که با ظلم مبارزه کند که چرا تو رئیس هستی من میخواهم رئیس باشم. آن وقتی وقتی خودش میرود همان ظلمها را خودش هم میکند. انقلابهای چپ و راست دنیا را ببینید همینطوری بود. انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، اول مبارزه با ظلم بود و شعارشان دفاع از مظلوم بود اما شعار همه اینها بعد از پیروزی به ظالم تبدیل شد. فرانسه بعد از انقلاب، امپریالیزم و اشغالگر شد اروپا را به خاک و خون کشید بعد وارد شمال آفریقا و آمریکای لاتین شد مثل قدرتهای فاسد قبلی. شعار انقلاب روسیه شعار سوسیالیستی و چپ بود و به یک معنا دفاع از مظلوم بود، میگوید کارگر زحمتکش کار میکند و سرمایهدار میخورد اما خودش به یک سرمایهداری فاسد دولتی تبدیل شد.
نکته دوم این که، حضرت موسی(ع) کیست؟ کسی که در همین کاخ بزرگ شده است و از بچگی زیر دست و بال همین فرعون بوده است و یک چیزی که باعث شد حکومت و دستگاه به شدت حساس بشود چون خیلی مخالف داشتند و همه را سرکوب میکردند نسبت به ایشان حساسیت داشتند این است که، آنها میگتفند اتفاقی! در حالی که خود این هم پروژه الهی بود. تو اتفاقی بچهای بودی که تو را توی آب رودخانه انداخته بودند که این آب از کنار کاخ سلطنتی عبور میکرد زن فرعون که، این هم جالب است قرآن زن فرعون را به عنوان یک الگو مطرح میکند یک رهبر معنوی و فکری،یک شاخص؛ نه فقط برای زنها بلکه برای مرد و زن. چنان که حضرت فاطمه(س) فقط الگوی زنان نیست بلکه الگوی همه است. اما در یک وجوه زنانه و بطور خاص مخاطب زن. قرآن مثال میزند که زن فرعون را ببینید به عنوان یک انسان بزرگ که توانست در دستگاه سلطنت نزدیکترین شخص به فرعون است که در رأس قدرت است ولی در عین حال حق را نمیفروشد و زیر پا نمیگذارد و زن فرعون، در جبهه موسی است. ضد استکبار و ضد ظلم است که قرآن با چه تجلیلی از ایشان یاد میکند. از زنان بزرگ تاریخ است.
نکته دیگر، برای این که صحنه این مبارزه را درستتر ببینیم. قرآن از سهتا شخصیت در مقابل قطب توحید و عدالت نام میبرد. از فرعون و قارون و هامان. یا هامون. این سهتا هر کدام نماد چه چیزی هستند؟ فرعون؛ رئیس کل مظهر زور است. فرعون قدرت برتر است. ابرقدرت است. در کنار فرعون، دوتا آدم هستند که کمک او میکنند کمک استکبار و دیکتاتور جهانی و داخلی. آن دوتا یکی قارون است. قارون خزانهدار امپراطوری فرعون است یعنی در رأس قدرت اقتصادی و به عنوان نماد زَر و پول است. قدرت اقتصادی در کنار قدرت سیاسی. سوم؛ در بعضی از روایات نقل میشود که همین قارون، این آدم، به اصطلاح آدم مذهبی هم بوده، اینطوری نبوده که اینها ملحد باشند! اینها ادعا میکردند که ما همه دیندار هستیم. لذا فرعون در یکی از شعارهایش میگوید مواظب این موسی دین شما را نابود میکند! یعنی من مدافع دین هم هستم. قارون هم خودش یک سرمایهدار بسیار بزرگی است و شخصاً هم که ابرقدرت اقتصادی بسیار بزرگی از این سرمایهداران کلان است و مسئول اقتصاد این نظام امپراطوری هم هست. ادعایشان هم این است که مذهبی هستند هامان وزیر فرعون است و در واقع اتاق فکر فرعون میشود گفت بوده، یعنی طراح آن سیستم بود و از بعضی از آیات قرآن و روایات اینطوری برمیآید که میشود تعبیر کنیم که هامان به یک معنا تئورسین فرهنگی این سیستم بود و مسئول تبلیغات و جنگ روانی و مدیریت افکار عمومی آنها بوده است! یعنی مسئولیت او فریب دادن و مدیریت افکار عمومی بود. همانی که از آن به تزویر تعبیر میکنند. قبل از انقلاب یک مثل زَر و زور و تزویر مطرح بود که این سهتا با هم وقتی کنار هم جمع میشوند یک سلطه فاسد را تشکیل میدهند. یکی بنیه و پشتوانه اقتصادی را تأمین میکند و یکی هم پشتوانه رسانهای و فریب افکار عمومی. تحریک مردم و دروغ گفتن به مردم و اصل آن هم، ضلع زور و استکبار و استداد است. همین الآن شما نگاه کنید، میخواهم بگویم آیات قرآنی مصادیق گذشته را به عنوان قصص انبیاء ذکر میکند اما دارد مسائل همینها را میگوید. الآن که من و شما داریم با هم صحبت میکنیم این تبیین قرآنی همین الآن هم صدق میکند. الآن همینطور است. الآن وحدت دلار، اسلحه، رسانه؛ این سهتا دارد دنیا را به خاک و خون میکشاند و فساد میکند. همین الآن دوباره فرعون هست. همین الآن هامان هست, قارون هست. امروزه قارون نظام سرمایهداری (والاستریت) آن یک درصد است. کسانی که بانکهای جهان، پول جهانی و معاملات جهانی را کنترل میکنند و نبض اقتصاد را در دست گرفتهاند. قارون نماد اینهاست. هامان کسانی هستند که دارند این سیستم را پیش میبرند کارگزاران این سیستم هستند و دارند در دنیا افکار عمومی را مدیریت میکنند. یک انگشت آن هالیوود است و یک انگشت آن نظامهای دانشگاهی و روشنفکری و نظریهپردازی است که اینها را توجیه کنند که باید این کار بشود. قرن پایان تاریخ است. انسان لیبرال دموکرات آخرین انسان است. همین حرفهایی که میزدند که آخرش همه را پس گرفتند! و فرعون، زور، بمب هستهای، بمب میکروبی و شیمایی، ارتش، جنگ، اشغال، بمباران، جنگ میکروبی، همین الآن هم جهان گرفتار فرعون، قارون و هامان است. لذا وقتی که قرآن کریم از این سهتا بحث میکند این یک سه ضلعی است که روی هم رفته یک سیستم مفسد جهانی را ایجاد میکند. این سیستم یعنی نظام فرعونی با کمک قارون و هامان، کرامت انسانها را ضایع میکند. نمیگذارد انسانها خیلفهالله بشوند. بیعدالتی را حاکم میکند. این است که موسی به فرمان خدا باید بیاید. در کنار موسی هارون باشد، جالب است که قرآن میفرماید حضرت موسی(ع) میگوید من برای این مأموریت کمک میخواهم، وزیر و یک همدست میخواهم و او هارون است. چرا؟ برای این که او در بیان مسائل خیلی قوی است و قشنگ صحبت میکند. یعنی به یک معنا میخواهم عرض کنم موسی(ع) میفرماید من به رسانه و به بیان درست احتیاج دارم. آن خطی که من دارم تعقیب میکنم هارون هم کنار موسی باید باشد که به تبیین و تبلیغ کمک کند و از این ارزشها دفاع کند. آنها رسانه دارند ما باید رسانه داشته باشیم. میفرماید این فصاحت دارد بلاغت دارد. حالا بعضیها گفتند که حضرت موسی(ع) زبانش میگرفته لکنت زبان داشته گاهی نمیتوانسته درست صحبت کند زبانش بند میآمده گفته هارون بیاید که زبانش بند نمیآمده او بگوید! در حالی که این با شرایطی که برای رسولان و انبیاء بخصوص رسولان اولوالعزم میآورند سازگار نیست. بخصوص که حضرت موسی(ع) کار عظیمی کرد و قرآن بیشتر از همه انبیاء، مواردی را حضرت موسی(ع) را نقل کرده است شاید به این خاطر باشد که یک تمدنسازی بزرگ کرده و یک هجرت بزرگ مردمی، هجرت بنیاسرائیل و کاری در زمان حضرت موسی(ع) شد و ایشان کرد که انبیاء قبل و حتی انبیاء بعد نکردند به جز پیامبر اکرم(ص) که کاری بزرگتر کردند. در آیه 23 سوره غافر این چندتا آیه را بحث کنیم. میفرماید: «َلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَی بآیتنا و سلطان مبین» (غافر/ 23)؛ اولاً تأکید میکند «لقد» یعنی شک کنید قطعاً همینطور است خود «لقد» دوتا تأکید دارد. معنی آن این است که این حرفی که میخواهم بزنم خیلیهایتان نمیپذیرید هرجا تأکید میآید «إنّ»، «لقد» یا قسم و سوگند میخورد معنیاش این است که اولاً) قضیه خیلی مهم است یک مسئله پیش پا افتاده نیست. ثانیاً) خیلی از شما این را درست درک نمیکنید و با ور نمیکنید و نمیفهمید. پس این «لقد» و تأکیدی که اول میآید روشن باشد اول با دوتا تأکید شروع میشود. بعد میفرماید: «أَرْسَلْنَا مُوسی» ما موسی را فرستادیم. از توی همین تعبیر باز ببینیم حداقل چه پیامهای حداقلی ما همین الآن میتوانیم بفهمیم؟ یکی این که موسی برای چه کاری آمده است؟ ما موسی را به سمت فرعون فرستادیم. یعنی این درگیری موسی و فرعون، این درگیری با ظلم و استکبار، این یک درگیری الهی است. ما به موسی مأموریت دادیم پس این که آقا دین چه ربطی با فرعون و درگیری با فرعون دارد؟! دین یعنی این که مردم نماز بخوانید، موعظه اخلاقی بکنید کافی است! به فرعون چه کار دارید؟! نه؛ ما فرستادیم. جواب اینهایی است که میگویند رسالت انبیایی و رسالت دینی و رسالت الهی فقط بُعد مربوط به عبادات و مسائل معنویت فردی است. نه؛ دارد میگوید این مبارزه و درگیر شدن، روبروی فرعون ایستادن رسالتی است که ما به موسی دادیم. یعنی خداوند فرمود که با فرعون درگیر شو. یعنی این حرکت، یک حرکت دینی است. یعنی درگیر شدن با فرعون، قدرت و ابرقدرتها یک درگیری معنوی است. توحیدی است نمیتوانی هم از توحید حرف بزنی و هم با فرعون بگویی و بخندی. حتی تو موسی که در همین دستگاه فرعون بزرگ شدی. که در قرآن هم اشاره میکند، یک وقتی فرعون میگوید ما آن همه به تو لطف کردیم تو زیر پر و بال ما بزرگ شدی، حالا آمدی ریشه ما را بزنی؟ تو بچه ما نبودی ولی ما مثل یک شاهزاده تو را بزرگ کردیم، همه کاره بودی، محترم بودی. در همین کاخ فرعون میآمدی و همه به احترامت جلوی پای تو بلند میشدند با ما درافتادی؟ ما منتظر دشمنان بیرونی بودیم ما نمیدانستیم دشمن ما در خانه خود ما بود! نمیدانستیم ما از پشت خنجر میخوریم. فرعون این حرفها را به حضرت موسی(ع) میزند که مضمون جواب حضرت موسی(ع) این است که مگر ما با هم شوخی داریم؟ مگر مسئله شخصی است؟ تو داری جنایت میکنی؟ میدانید که فرعون ادعای مذهبی بودن میکرد این که میگویند فرعون گفته «أنا ربّکم الاعلی» فرعون گفته من خدای شما هستم یعنی من شما را خلق کردم. «رب» به معنای خالق نیست رب یعنی امورات شما, زندگی شما, همه چیز شما, رزق و زندگی تان دست من است. «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی» (نازعات/ 24)؛ معنیاش این نبود که بگوید من شماها را خلق کردم! نه؛ منکر خدا نبودند حتی ادعا میکردند که خدا میخواهد ما باشیم. «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی» یعنی کل سرنوشتتان و همه چیزتان دست من است من رئیس کل هستم! همین حرفی که الآن ابرقدرتهای استکبار دارد میزند. آمریکا به همه دنیا دارد میگوید «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی»! همه چیز باید تحت اختیار ما باشد دیدید همینطور هر کسی هر جای دنیا هر کاری می شود میگوید در فلان جای دنیا این کار شد ما محکوم میکنیم از ما اجازه نگرفتید. فلان جا چرا این کار را کردید؟ به توچه؟ «أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی»! وقتی امام(ره) میگوید آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند موسی است که جلوی فرعون ایستاده است. فرعون محلی شاه و صدام هستند. فرعون جهانی آمریکاست و شوروی که بود و سقوط است. اینها فرعونهای جهانی هستند. فرعون، فرعون است. پس آن سه بُعد تفرعون و استبداد و استکبار، بعد این که این حرکت توحیدی الهی است. خدا فرمان داد، خدا اجازه نمیدهد بگویی من نماز میخوانم اما با فرعون کاری ندارم. دین از سیاست جداست! من زیارت میروم عزاداری میکنم اما با قارون، سرمایههای فاسد و سرمایهداری فاسد کاری ندارم. این تعبیری که ما موسی را با منطق روشن (سلطان مبین) فرستادیم. این حرف قابل دفاع است حتی اگر معجزات هم نبود این حرفها کافی بود برای این که بفهمید کدام طرف باید بایستید این خیلی مهم است. موسی را فرستادیم با آیات و معجزات و با برهان واضح و منطق روشن. فرستادیم کجا بروند درگیر بشوند؟ با چه کسانی بروند حرف بزنند؟ با چه کسانی صفبندی کنند؟ دقت کنید هر سه تا را قرآن میفرماید. «إلَى فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَقَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ» (غافر/ ٢٤)؛ موسی را با منطق روشن فرستادیم که برو چشم در چشم این سهتا بایست. یعنی قدرت، ثروت و آن نوع معرفت کاذب که دارند کار میکنند. با هرسه تا درگیر شود با جبهه مالی فاسد سرمایهداری. با جبهه قدرت و زور و خشونت و دیکتاتوری. با جبهه فریب افکار عمومی، با هر سهتا در آنِ واحد درگیر شو. ببینید پیامهای قرآن چقدر دقیق و زیباست؟ این هم یک پیام برای امروز ماست. و آن این که اگر فکر کنیم در داخل کشور یا در سطح جهان میتوانی با فرعون درگیر شوی ولی با قارون درگیر نشوی نمیشود، شکست میخوری. این سه جبهه و سه نفر نیستند. اینها یک جبهه است. اینها خیلی مهم است. اینها استراتژی است ایدئولوژی نیست چندتا تاکتیک و تکنیک مبارزه در آن هست. یک وقت فکر نکنی که حالا ما با هامان کنار بیاییم با قارون هم فلان.. فعلاً فرعون را برداریم! این محال است چون آنها آمدند که فرعون را نگه دارند. با هم هستند. داخل کشور بگوییم حالا با فساد اقتصادی کاری نداشته باشیم، حالا اگر بخواهیم یک مثالی بزنیم – البته تعبیر بنده است – میتوانیم بگوییم هامان مسئول فساد فرهنگی بود، فرهنگسازی باطل. قارون فساد اقتصادی است، خود فرعون هم که در رأس فساد سیاسی و حکومتی است. اگر شما بگویید ما با آن دوتا فساد خیلی مهم نیست با این درگیر شویم یا این را ملاحظه کنیم با آن درگیر شویم! نه؛ همه اینها بهم وصل هستند. قرآن میفرماید همه اینها با هم هستند. گاهی او هوای این را دارد او هوای آن را دارد. زور به زر احتیاج دارد. زر و زور هر دو به تزویر احتیاج دارند. تزویر بخواهید بکنی زور و زر میخواهد. زور میخواهد برای این که رسانه داشته باشی و شستشوی مغزی بدهی. باز این یک استفاده از این. ببینید ما هنوز داریم یک آیه را میخوانیم هنوز هم تمام نشده، شماها 7 – 8 نکته مهم در این حوزه که مسائل امروز ماست موسی را مأموریت دادیم با آیات الهی و با منطق روشن، به سمت هرسهتایشان برو و در آنِ واحد با هر سهتایشان حرف بزن و با هرسه درگیر شود اینها یکی هستند. آنها چه گفتند؟ وقتی که آن آیات و معجزات و این تأثیر گذاری را دیدند «فَقَالُوا سَاحِرٌ کَذَّابٌ». یعنی ما قبول داریم که این یک قدرت غیر عادی دارد و مثل بقیه نیست اما اینها جادوگری و جادوبازی است خیلیهای دیگر هم بلد هستند کارهای غیر عادی بکنند. دوم این که این کذاب است. نه یک دروغ عادی، بلکه یک دروغ بزرگ دارد میگوید. کذاب یعنی خیلی کاذب است. یعنی از این دروغ معمولیها این نمیگوید بلکه یک دروغهای بزرگ دارد میگوید. آن دروغ بزرگش چیست؟ این که من از طرف خدا آمدم و خدا من را فرستاده! دیگر دروغ از این بزرگتر؟ مثل این که الان یک کسی بگوید خدا من را فرستاده، خدا این را گفت... ما به او چه میگوییم؟ میگوییم دروغگوی کذاب. ولی ما دلیل داریم که به چه دلیلی دروغگوست؟ ولی فرعون به دلیل این که با او درافتاد به او کذاب گفت! گفت دروغ بزرگتر از این؟ جنابعالی را خدا فرستاده؟ تو همان موسایی نیستی که در دستگاه ما بودی؟ ما تو را بزرگ کردیم خدا تو را فرستاده؟! بله یک کارهای غیر عادی هم بلدی، یک تکنیکهایی بلدی که مردم را فریب بدهی و عوامفریبی کنی. ما هم داریم بلد هستیم. تو عصا میاندازی مار میشود؟ باز عصا میشود؟ ما هم آدمهایی را داریم که بیاوریم و همین کارها را بکنند! - که عرض کردیم چه شد - که خود آنها گفتند آن از این سنخ نیست، خودِ آنها عوض شدند. موسی را فرستادیم منطق روشن بود، آمد آنجا به سهتاییشان درگیر شد و گفت شما از هم تفکیک نمیشوید با هر سهتایتان باید درگیر شوم. خداوند با هر سهتای شما مخالف است و قبولتان دارد هر سهتایی شما مخالف کرامت انسان و کرامت بنیآدم هستید. آنها چه گفتند؟ 1) سحر و 2) کذب – که از اینها استفاده دیگر هم میتوانیم بکنیم که الآن عرض میکنم - «فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا...» وقتی که موسی(ع) سراغشان رفت. این «جاءهم» یک پیام مهمی است یعنی اگر موسی هم باشی «جاءهم» یعنی به سمت آنها آمد و چشم در چشم آنها ایستاد و با آنها صحبت کرد یعنی اگر موسی هم باشی اما «جاء» نداشته باشی در معبد خودت و در مسجد خودت و در غار بنشینی عبادت کنی رسالتی که ما دادیم انجام نشده هست. «جاء، مجید» آمدن، حرکت، اعتراض، رودرروی فرعون ایستادن! ابرقدرت جهان است خب باشد. با یک اشاره نابودت میکند، خب بکند. خداوند به حضرت موسی(ع) میگوید نمیتواند بکند من با شما دوتا هستم بروید و حضرت موسی(ع) اعتماد میکند. با این که این اعتماد حضرت موسی(ع) خلاف همه شواهد مادی است. چطور یک کسی با یک عصایی یک چوپانی بلند شده از وسط بیابان با اخویشان تشریف آوردند و جلوی بزرگترین قدرت جهان که ادعای ربوبیت دارد میگوید سرنوشت جهان و همه دست من است بایستد و بگوید که تو بیخود میگویی و بگوید که باید بنیاسرائیل و این مردم را رها کنی دست از سرشان بردار اینها را به بردگی گرفتی اینها برده تو نیستند باید اینها را آزاد کنی و بگذاری با من بیایند. اصلاً این حرف خندهدار است. مسخره است. نمونههای کوچکش را ما در همین انقلاب دیدیم، امام(ره) زمان شاه، یک پیرمردی بود بدون هیچی، ولی گفت شاه باید برود. همه خندیدند و مسخره کردند. روشنفکران، بعضی از آخوندها که تو کی هستی که به شاه دستور میدهی برود! بعد امام را تبعید کردند و گفتند خب تو دستور دادی شاه برود رفت! خودت را گرفتند بیرون انداختند! ولی بعد شد. خب این صدام به ایران حمله کرد گفت این صدام باید برود رفت. گفت این شوروی سقوط میکند و جای کمونیزم در موزههاست. شد. حالا یکی دوتای دیگرش مانده که خیلی نزدیک شدیم مثل این که اسرائیل باید از بین برود. همین چیزهایی که اینها میگویند کشک است، رؤیاست، حرف مفت است، تخیل است، دیوانه شده، چرا به انبیاء مجنون میگفتند؟ یعنی این دیوانه است و حرفهایش خلاف محاسبات طبیعی است ولی یک محاسبات فراطبیعی هم هست. همه این اتفاقات میافتد. «فَلَمَّا جَاءَهُم بِالْحَقِّ مِنْ عِندِنَا...» آنگاه که موسی به سمت آنها رفت اما «بِالْحَقِّ» رفت. این هم یک نکته دیگر. صرف رفتن و درگیر شدن با فرعونها کافی نیست باید «بِالْحَقِّ» باشد. باید حرفتان حرف حساب و حرف درست باشد. موضعتان حق باشد خودت یک باطل دیگری نباشی که بخواهی به آن باطل بجنگی و جای آن را بگیری و طاغوت و استبداد بعدی بشوی. بلکه «بِالْحَقِّ». موسی رفت و حرکت کرد وارد عمل شد، درگیر شد، خودش را به حرکت انداخت. بالحق رفت. بالحق یعنی به کمک حق رفت چون بدون تکیه به حق آدم نمیشود که اینقدر شجاع باشد. امام(ره) میگفت والله تا حالا نترسیدم. این که طبیعی نیست، طبیعیاش این است که بترسی. خب این یک چیز فراطبیعی است. هم بالحق یعین به کمک حق، او را به کمک حق فرستادیم، تو که با حق باشی قوی میشوی چون حق قوی است، چون خداست، هوالحق. بعد میگوید «هوالقدیر»، چون اصل قدرت آنجاست. هرجا حق هست قدرت هست. چون «قدیر» همان «حق» است. اینها خیلی حرفهای مهمی است که ما تند تند از کنار آن رد میشویم. همینطور قرآن میخوانیم اینها را نمیفهمیم، بفهمیم هم باور نمیکنیم. که اگر حق بود قدرت هست. حتی اصل و ریشه قدرت مغادی، قدرت معنوی است. قدرت یعنی قدرت استفاده از قدرت. قدرت واقعی یعنی قدرت استفاده از قدرت. همین الآن شماها و ماها یک عالمه قدرت داریم ولی نه خبر داریم نه آن قدرت را بالفعل کردیم بکنیم هم جرأت استفاده از قدرت را نداریم، قدرت استفاده از قدرت را نداریم. لذا انگار قدرت نداریم. یک معنایی پشت این ماده است که قدرت را معنادار میکند. بخش اصلی این قدرت اثرگذاری روی انسانهاست که اگر طرف مقابل شما هزارتا بمب اتم داشته باشد و بزرگترین ارتش جهان را داشته باشد وقتی حق میآید و اثر میگذارد بزرگترین ضرّاتخانه در برابر تو شکست میخورد چون چه کسی میخواهد از آن سلاحها استفاده کند؟ آدم است انسان است. اصلاً یکی از علتهایی که انقلاب پیروز شد ارتشی که به طور کامل تحت فرمان آمریکاییها و انگلیسیها بود و آن همه سلاح و میلیاردها سلاح و تجهیزات و توپ و تانک داشت، چرا این ارتش نتوانست کاری بکند؟ چرا از هم پاشید و سقوط کرد؟ برای این که آدمها و بدنه ارتش، فرماندهانش نه، بلکه بدنه، آدمهایی بودند که حق را دیدند. یک عدهای واقعاً فهمیدند که حق کجاست حاضر نشدند بجنگند. یک عدهای هم فهمیدند کجاست خواستن هم مبارزه کنند ولی دیگر جرأت نکردند چون به فکر معنویت خودشان بودند. یعنی معنویت مادیت را شکست داد همین تعبیری که امام میگوید که خون بر شمشیر پیروز شد. گاهی خون از شمشیر قویتر است. پیروزی موسی بر فرعون همین بود. پیروزی انقلاب هم در این دوره همینطور بود. اینجا قرآن میفرماید که اولاً به جبهه مبارزه عدالتخواه توحیدی حضرت موسی(ع) دوتا اتهام اصلی زدند. 1) اینها سحر است. یعنی مردم این دارد شما را فریب میدهد! یعنی به مردم دارد میگوید بازی نخورید این کلاهبردار است! 2) دروغ میگوید دروغ بزرگی هم میگوید دارد میگوید از طرف خدا آمده، خیلی دروغگو و کذاب است. این ساحر است نه این کارهایی که میگوید علامت این است که از طرف خدا آمده، نه ادعایش قابل اثبات است که از طرف خدا آمده است. خودش دارد میگوید من از طرف خدا آمدم. وقتی ما او را بالحق فرستادیم هم با کمک حق او را فرستادیم، حق کنار او و پشت او بود، او حق بود و لذا قدرت پیدا کرد و هم آنچه که به او دادیم که ابلاغ کند آن پیام و آن مأموریت حق بود و او به عنوان مدافع جبهه حق حرکت کرد. نایستاد که فقط بگوید خیلی خب ظلم بد است! خب ظلم بد است که بعدش چه؟ باید با ظلم مبارزه کرد. موسی «جاءهم» رفت رودرروی آنها ایستاد و درگیر شد. آنها چه گفتند؟ حرکت بعدی، جنگ روانی راه انداختند که این دروغگوست و عوامفریب است، حرکت بعدی دیدند آمده و سینه به سینه در کاخ فرعون ایستاده، همان کاخی که خودش قبلاً آنجا بوده و دارد علیه دستگاه محکم حرف میزند و یک عدهای به شک افتادند و یک عدهای باورش کردند که اوضاع دارد عوض میشود. خب آنها چه کار کردند؟ - همین کاری که الآن دارند میکنند - «قَالُوا اقْتُلُوا أَبْنَاءَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ...» پسرانی که ممکن است سلاح بردارند و درگیر شوند (جوانانشان) جوانان کسانی که به موسی ایمان آوردند و در کنار این دارند به این ملحق میشوند هرکس با اینها جوانهای آنها را بکشید و قتل عام کنید. اعدام، شکنجه، تیرباران و زندان کنید، شروع به سرکوب کنید. این جوانان که برای کشور خطر دارند و احتمال دارد در داخل با دستگاه درگیر شوند و این در ضمن نشان میدهد که انقلابی بودن حضرت موسی و اثرگذاری این حرکت ایشان، وقتی که میگوید فرزندان و جوانان خانوادههایی که همه به این (موسی) ایمان آوردند همهشان را به مسلسل ببندید، معنی این چیست؟ معنی آن این است که یک اتفاقی افتاده و یک خطر جدی متوجه دستگاه فرعون شده، معنیاش این است که یک موجی در جوانان تحت حکومت فرعون علیه دستگاه ایجاد شده و قیام دارد شروع میشود و این آگاهی منتشر شده و امید به پیروزی شروع شده، مبارزه شروع شده و دارند مقاومت میکنند و جبهه مقاومت تشکیل شده است. و به حدی قوی شده که دستگاه دارد احساس خطر میکند و میگوید بکشید و به مسلسل آنها را ببندید. مثل 17 شهریور قبل از انقلاب، مثل بمبارانهای شیمیایی بعد از انقلاب و کارهایی که میکنند. پس یک) خط این است. همین الان هم خط همین است. خشونت، قتل عام، بکشید! دو) «وَاسْتَحْیُوا نِسَاءَهُمْ...» زنها و دختران را نگه دارید و به کار بگیرید. دقت کنید نقش زن و نقش جوانان، این دوتا: زنان و جوانان. همین الان هم که ما داریم با هم صحبت میکنیم پروژههای اصلی استعماری و استکباری نقشههای اصلیشان روی زنان و جوانان است. ماهوارهها، تهاجمهای فکری و فرهنگی در اینترنت، مبارزه با اخلاق، سبک زندگی مادی درست کردن، الان هم هدف همین است. قرآن دارد اسرار و مکانیزم مبارزات دشمن را میگوید که شما بفهمید آنها چه میگویند و کجاها را هدف گرفتهاند. این تعبیر که اینها دو گروه را بطور خاص هدف گرفتهاند.1) جوانان که از طرف آنها احساس خطر میکنند که اینها قیام کنند و حکومت فرعون را براندازی کنند. 2) زنان را. چرا زن؟ قرآن اینجا دارد به این اشاره میکند که چقدر نقش زن مهم است. اگر یک سیستمی زنان یک جامعه را هدف گرفت و توانست زنان را فاسد کند، زنان را از مسیر حق خارج کند آن جامعه از دست رفته است. چون زن، مادر یک نسل است، زن؛ همسر و کانون یک خانواده است. زن، خیلی مهم است. فرعون برای این که یک جامعه را کنترل کند میفهمد که باید زنان را کنترل کند. ممکن است زن مثل آن جوانان نتواند اسلحه بردارد و درگیر شود اما یک جنگ بزرگتری است یک نبرد بزرگتری است که آنجا فرمانده واقعی زن است. همین الآن همینطور است. الان هم رسانههای دشمن یکی نسل جوان و یکی هم دختر و زنان را هدف میگیرند میگویند ما بتوانیم اینها را سرکوب و مهار کنیم آنها و زنان را بتوانیم فریب بدهیم، زن زنده میخواهیم نه مرده. آنهایی که میجنگند مردهشان را میخواهیم آنها را میکشیم هرکس اسلحه برداشت میزنیم یا احساس خطر کنیم میزنیم. ولی زن را نه، زن را لازم نیست بکشیم «وَاسْتَحْیُوا نِسَاءَهُمْ...» یعنی ما زن زنده میخواهیم. زنهایشان را نگه دارید. همین خانوادههای مبارز را نگه دارید همین خانوادههایی که دارند به موسی ملحق میشوند زنهایشان را نگه دارید برای این که میداند وقتی بتواند این زن را کنترل کند از طریق زن کل آن خانواده و جبهه را میتواند متلاشی کند. بعد خدای متعال میفرماید: «وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ.» (غافر/ ٢٥)؛ اما به شما بگویم – دارد به ما هم میگوید – اینها نقشههای دشمن شماست. زر و زور و تزویر با هم و در کنار هم هستند. یکپارچهاند با همهشان باید مبارزه کنید شما اگر در همین کشور با سرمایهدار فاسد مبارزه نکنید بگویید من فعلاً با تهاجم فرهنگی مبارزه میکنم این دست از سر شما برنمیدارد. همین سرمایهدار فاسد خودش منشأ بزرگ تهاجم فرهنگی است. همین فرهنگ جامعه را فاسد میکند. در دستگاه رشوه و اختلاس راه میاندازد سیستم را فاسد میکند و فلج میکند مردم را از سیستم مأیوس میکند. در رسانهها همین سرمایهدار فاسد است که در دنیا و در غرب شبکه تلویزیونی راه میاندازد، سینما تولید میکند، فیلم تولید میکند، روزنامهها در اختیارش هست همین پول اوست که اینها را میسازد. یعنی فساد اقتصادی، اوست که میآید فساد فرهنگی را تئوریزه می کند، روشنفکر میسازد، سفارش ایدئولوژی میدهد و مخاطب را شستشوی مغزی میدهد. فساد اقتصادی قطعاً فساد فرهنگی هم میآورد. همانطور که فساد فرهنگی فساد اقتصادی میآورد و آن را تقویت میکند. فساد سیاسی هست. لذا اینجا قرآن میفرماید فساد سیاسی، فساد فرهنگی، فساد اقتصادی باید با همه اینها مبارزه کنیم. همه اینها از هم دفاع میکنند. این را ضعیف بکنی و یا حتی از بین ببری که نمیشود آن یکی این را تقویت میکند و یا حتی بازتولیدش میکند و دوباره میسازد. اینجا میفرماید که این طرحهایشان را فهمیدید اینها کیدالکافرین است. کیدالکافرین یعنی پروژه دشمنان حق و توحید این است. زمان موسی همین بود الآن هم همین است. با جوانان چه کار کنند، با نیروهای جهادی و مبارز و چریکها چه کار کنند؟ با زن و زنان که بستر اصلی و اولیه خانواده و جامعه است روح جامعه زن است اینها را وسیلهای قرار بده برای این که از طریق اینها میشود جامعه را کنترل کرد و خراب کرد و الا چرا زنان را زنده نگه میدارید؟ وگرنه زنها را قبول ندارند و الا برای چه باید اینها را نگه دارید؟ برای این که جامعه را به استثمار و فساد بکشانید و از طریق اینها جامعه مخالف خودت را کنترل کنی. خداوند میفرماید اینها کیدالکافرین است یعنی نقشه جبهه دشمن این هاست اما به شما بگویم فرعون هست، قارون هست، هامان هست، این نقشهها و طرحهای پیچیده را دارند اما همه اینها «فی ضلال». فیضلال یعنی همه اینها طرحها طرحهای بیراهه است، اینها طرحهایی هست که اگر شما درست عمل کنید همه این طرحها شکست خورده است. تمام این توطئهها بینتیجه خواهد بود نترسید شما به وظیفهتان درست عمل کنید نتیجه تغییر خواهد کرد. این هم باز امیدی است که خداوند میفرماید اگر موسی یک نفر هستی با یک عصا و جلوی بزرگترین قدرت جهان ایستادهای هم رسانه دارد هم پول دارد و هم زور و ارتش دارد هم صنعت و تکنولوژی و تمدن دارد اما تو درست به وظیفهات عمل کن چون تو حق هستی و او باطل، تمام نقشههایش شکست خواهد خورد. آن زمان امام(ره) میگفت شما نمی فهمید که پیروز شدن انقلاب ما غیر عادی بود و خلاف طبیعت بود. و توطئه پشت توطئه. ترورها، جنگ راه انداختن. تحریمها. امام میگفت اینها چطوری یکی یکی شکست میخورند؟ اینها که همه با هم هستند! آمریکا و شوروی با هم دشمن هستند ولی علیه ما همه با هم مت حد شدند. کل این رژیمهای فاسد نفتی عرب منطقه، پولش را دادند وجنایتش را صدام میآمد میکرد. منافقین ترورهایش را میکردند، سازمان منافین و این تیپها جاسوسیاش را میکردند، کمونیست و آخوند فاسد و ملیگرای باستانگرا و تجزیهطلب همه با هم کنار هم. امام(ره) میگفت یک وقتی از خودتان سؤال نمیکنید که چطوری است که همهشان با هم هستند و ما تنها هستیم و هیچی نداریم برای چه اینها مدام شکست میخورند و پروژههای اینها مدام پشت سر هم شکست میخورد؟! ما تا حالا باید صد بار نابود میشدیم. این همین آیه قرآن است. میفرماید که «وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ.» دشمن خیلی نقشه و طرح و پروژه دارد. «کید» یعنی طرح و نقشه. اما همه اینها با هم بدون استثناءهمه شکست خواهد خورد. راه را عوضی رفتند. «ضلال» یعنی راه گم میشود عوضی رفتند و اصلاً این طرحها دیده نمیشود. آب میشود و توی زمین میرود اگر شما محکم و درست باشید.
نکته دیگر که آخر این آیه بود این است که دشمن قطعاً بیکار نمینشیند. آمریکا دشمن نیست! بین ما و آمریکا دیوار سوء تفاهم است! سوء تفاهمی در کار نیست. اگر پرچم توحید و عدالت را بالا بردید قطعاً دشمن دارید. این یک. دوم؛ قطعاًدشمن دست به کار میشود نمیایستد شما را نگاه کند این میشود «کیدالکافرین». حرف حق را بزنید یک عده کافر هستند قبول ندارند جلوی آن میایستند و درگیر میشوند. و «کید» انواع و اقسام طرحها توطئهها را میچینند نمیایستند نگاهت کنند. کید هم نقشههایی است که خیلیهایش هم نقشههای پنهان است، توطئههای پیچیده پنهان است که برای همه خیلی زود فهمیده نمیشود ممکن است پنجاه سال دیگر بفهمند. مثل اسناد لانه که بعدها منتشر شد گفتیم عجب! آنها در همین چند ماهی که بعد از انقلاب بودند که مدام میگفتند ما به رسمیت شناختیم و همکاری میکنیم چقدر داشتند توطئه میکردند. همهاش کیدالکافرین بود ولی همهاش "فی ضلال" بود دود هوا شد. و خداوند دارد به ما امید میدهد. این شعار یاد ما باشد که «وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ.» این یک شعار برای همین امروز است. شما عاقل و قوی و مؤمن دقیق و محکم باشید، دشمنت هم حتماً هست، دشمن تو هستند سوء تفاهمی در کار نیست میخواهد تو را نابود کند، مدام هم طراحی میکنند، پروژه دارند، زر و زور و تزویر هم دارند اما از او نترسید، امام میگفت از آمریکا نترسید از خودتان بترسید اگر شما درست عمل کنید قطعاً آمریکا شکست میخورد شما خودتان اگر درست عمل نکنید خودتان را نابود میکنید. پس این حرف که مگر اینها میگذارند؟ مگر میشود؟ همین انقلاب بهمن 57 و اتفاقاتی که افتاد 22 بهمن چیزهایی بود که تا چند ماه قبلش هم هیچ کس باور نمیکرد میگفتند مگر میشود؟! مگر امکان دارد که آمریکا بگذارد شاه برود؟ اصلاً مگر قابل تصور است ایران بدون شاه؟ 2500 سال سلطنت مگر میشود؟ این هم طرح،پروژه، حامی دارند، این همه قدرت و ابرقدرت پشت شاه است مگر میتوانیم؟ خب قرآن میگوید که تمام طرحها و نقشههایشان نابود میشود و شکست میخورند. خب همین الآن هم همین سؤال مطرح است میگویند برای چه مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل میگویید؟! دشمن درست میکنید. ما دشمن درست نمیکنیم بلکه دشمن هست. مدام میگویند بهانه دست دشمن میدهید! دشمن احتیاجی به بهانه ندارد بهانه هم اسمش رویش هست من الان بخواهم به شما بهانه بگیرم ده خط میتوانم همین الآن به شما بهانه بگیرم ولی بهانه است. آقا چرا شما دستت را اینطوری گذاشتی؟ چرا شما پایت را روی پایت انداختی؟ و... شروع به بهانهگیری کنی. مگر میشود بهانه را از دست دشمن گرفت؟ دشمنی که بنایش بر دشمنی است بهانه نداشته باشد میآید بهانه میسازد. اینها اصلاً احتیاجی به بهانه ندارند. بهانه: اینها میخواهند بمب اتم بسازند. حالا همه هم میدانند که نمیخواهیم. یا اینها تروریزم جهانی هستند یعنی دفاع از انقلابیون جهان. یا زنها باید بیحجاب بشوند. بهانه بعدی: حقوق بشر را رعایت نمیکنید، چرا؟ برای این که حقوق همجنسبازها را به رسمیت نمیشناسید. خب بهانه که تمام نمیشود. الآن این بهانهها را چطوری میخواهید از او بگیرید؟ بگویید همه ما بیحجاب بشویم همجنسبازی را به رسمیت بشناسیم تا بهانه را از دست آمریکا و دشمن بگیریم! این که میفرماید اینها دشمن هستند واقعاً یک عده دشمن تو هستند سوء تفاهمی در کار نیست مگر این که تو از حق دست برداری و تسلیم شوی! باز هم آنها تو را راحت نمیگذارند و شروع به استثمار و غارت تحقیرتان میکنند. وقتی مقاومت بکنید توطئه دشمن پیدا میکنید. سوء تفاهم نیست، بهانه هم لازم نیست، اصلاً ما وظیفه نداریم که از دشمن بهانههایش را بگیریم، ما وظیفه داریم به وظایفی که داریم یعنی دفاع از کرامت و حقوق ملت خودمان و ملتها در حد توانمان دفاع کنیم. قران میفرماید از دشمنان و طراحیهایشان نترسید. اولاً اینقدر ابله و سادهلوح نباشید نگویید ما دشمن نداریم، نگویید سوء تفاهم است و فکر نکنید اینها بیکار نشستند. توی برجام هم که میآیند میخواهند تو را زمین بزنند و حقوق تو را به رسمیت نمیشناسد میخواهد تحریمتان کند. میگوید FATF را امضاء کن شعارش این است که میخواهیم سلامت پولی را تأمین کنیم ولی هدف اصلیاش این است که میخواهد تحریم را فشردهتر کند و هیچ راهی هم برای دور زدن تحریم باقی نگذارد. قرآن میگوید هرچه اینها میگویند شما نباید با حسن ظن برخورد کنید و بگویید منظورشان خیر است. قصد خیر دارد، نخیر قصد شر دارد. بعد نکته بعدی؛ که مدام میگویید مگر ما میتوانیم جلوی اینها بایستیم اینها قوی هستند و ما ضعیف هستیم ما شکست میخوریم مردم هزینهاش را میدهند. قرآن میفرماید اینطور نیست شما بایستید همه توطئههایشان شکست خواهد خورد. همین را چه کسی باور میکند. همین یک جمله «وَمَا کَیْدُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ.» چه کسی باور میکند؟ انبیاء بر همین اساس اعتماد به خدا جلو آمدند امام(ره) هم در بحثهایش میگفت به خدا اعتماد کنید. خدایی که در جنگ بدر یک اقلیتی را بر اکثریت پیروز کرد همان خدا امروز این انقلاب را پیروز کرد. و به همان دلیل. فردا هم مشکلی پیش آمد همان خداست. این قانونهایی که خداوند در قرآن میگوید اینها فقط برای آن دوره نبود. الآن هم فرشتگان به کمک شما میآیند فقط در جنگ بدر نبود الان هم میآیند. بعد شما میبینید یک گروه کوچک بیسلاح جلوی ابرقدرتها ایستاده و پیروز شده است. پیروزی حزبالله بر اسرائیل، جنگ 33 روزه، پیروزی این بچههای پابرهنه یمن بر تمام قدرتهای غربی با پول عربستان، پیروزی بچههای افغانستان با دست خالی، کوهها توی ارتفاعات، گرسنه، در برابر امپراطوری شوروی شکستش دادند مگر اینها را نمیبینید؟ اینها قانون است، اینجا هم فرشتهها آمدند اینها کمک الهی بود. قرآن میفرماید اگر اینها را باور کنید همین الآن سیاستگذاریتان، اقتصادتان، روابط خارجیتان عوض میشود. بپذیر که اینها کافر و دشمن هستند و مدام کید و طراحی دارند و مدام دارند دشمنی میکنند که شما را زمین بزنند اما شما درست با حق باشید و در مسیر حق باشید همانها که موسی بود عمل کن، آن زمان هم همین کار را کردیم الآن هم همین کار را میکنیم. تمام طرحهایشان با خودشان دفن خواهد شد و از بین خواهد رفت. به سرنوشت دردناک اقوام و تمدنهای قبل بنگرید و اینجا روی این داستان دست میگذارد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی